محل تبلیغات شما



پس برتوبه کننده واجب است شروع در توبه با

 

قدرت و تصمیم برآن توبه و پشیمانی از آنچه

 

که در گذشته کوتاهی کرده نسبت باحکام و تصمیم

گرفتن بر اینکه دوباره آن عمل را انجام دهد

 

ولی اگر توبه از حقوق مردم باشد واجب است

 

برگرداندن حق مردم را بخودشان اگر زنده اند

 

و اگر مرده اند بعد از مرگ بوارثین آنان باید برگرداند در

صورتیکه عین مال باقی باشد و اگر عین مال نبود مانند

همان مال را برگرداند

 

 ولی اگر وارثی نداشتند باید از نیابت آنان صدقه بدهد

اگر میداند چقدر بوده و اگرنمیداند آنقدر بدهد که گمانش

غلبه پیدا کند که بآن اندازه داده.

 

ارشادالقلوب جلد 1 صفحه 110


ارشادالقلوب جلد2 صفحه 2

از نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم

روایت شده همانا آن حضرت فرمود:

که برای برادرم علی ابن ابیطالب علیه السلام فضیلت های بیشماریست

هر کس یکی از آنها را نقل کند و اقرار هم به آن فضیلت داشته باشد

خداوند گناهان گذشته و آینده او را بیامرزد و هرکس فضیلتی را از او بنویسد تا آنگاه که آن نوشته باقی باشد

فرشتگان برایش طلب آمرزش کنند و هر کس فضیلتی از آنها را گوش دهد

خداوند گناهانی را که بوسیله گوش انجام داده بیامرزد

و هرکس به فضیلتی از فضایل او نگاه کند گناهانی که بوسیله چشم انجام داده آمرزیده شود.


همانا امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده : گروهی از مردم که از همه بیشتر نماز خواندند و روزه گرفته اند به سوی بهشت عدن سبقت و پیشی گیرند هنگامی که به در بهشت رسند آنان را برگردانند و مانع از ورود در بهشت شوند سپس گفته میشود چرا آنان را باید برگردانند ؟ ناگاه صدایی از طرف خدای تعالی بلند شود و بگوید درست است که اینان از همه بیشتر نماز خواندند و روزه گرفتند و حج وعمره بجای آوردند ، ولی ایشان از پند و اندرزهای قرآن واز خدا غافل بودند بدین سبب آنان را برگرداندند.  

ارشادالقلوب – ج 1 – ص 33

***************************************************  

منزلت علی در آسمانها  

و نیز از کتاب مناقب از ابن عباس روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود:اگر چنین بود که تمام مردمان بر دوستی علی بن ابیطالب گرد آیند همانا خدای عزوجل آتش را نمی آفرید.

 

واز انس بن مالک است گفت رسول خدا فرموده که خدا از نور چهره ی علی هفتادهزار فرشته آفرید که تا روز قیامت برای علی و دوستانش طلب آمرزش می کنند.

ارشادالقلوب جلد2 صفحه 55

**************************************


ارشادالقلوب جلد دوم صفحه 71 تا 76

و این حنگ احزاب همان حنگ  خندق است شرحش چنین است که  گروهی از یهودان بسوی ابوسفیان آمدند چون میدانستند که او از دشمنان سرسخت پیامبر است از ابوسفیان خواهش کمک نمودند او هم خواسته ی آنانرا پذیرفت و  قول همکاری داد 

 گروهی از قریش و پیروان آنان را از کنانه و تهامه و غطفان و پیروان آنان از مردمان نجد گرد هم آورد مشرکان ویهودان با یکدیگر هم آهنگ شدند با گروهی بزرگ و بیشمار رو آوردند 

 از بالا و پایین مسلمانان فرود آمدند که آنانرامحاصره  نمایند چنانکه خدای تعالی فرموده:اذ جاؤکم من فوقکم و من اسفل منکم(احزاب 10 هنگامیکه لشکر از بالای سر و پائین پای شما آمدند) کار بر مسلمانان خیلی دشوار و سخت شد.

سلمان فارسی رضی الله عنه اشاره بکندن خندق نمود سپس خندقی کنده شد پیامبر با سه هزار از مسلمانان بیرون آمد ولی مشرکان، یهود بیش از ده هزار  نفر بودند  

خندق را فاصله بین خود و مسلمانان قرار دادند عمروبن عبدود سوار شد چند تن از قهرمانان قریش همراه او بودند آمدند تا به  تنگ ترین جای خندق رسیدند  بعد تاریانه باسبان خود زدند و از خندق پریدند 

 از سپاه مسلمانان علی علیه السلام بسوی آنان آمد.


جنگ چهام پیکار خیبر 

ارشادالقلوب جلد 2  -  صفحه76  تا 77

فتح درین جنگ هم بوسیله ی امیرالمؤمنین علیه السلام بود زیرا که پیامبر یهودیان را در تنگنای محاصره مدت بیست شب و اندی در خیبر قرار داد در بعضی از روزها در خیبر را باز کردند خندق کنده بودند برای حفظ جانشان مرحب از درون قلعه بیرون آمد با همراهانش مهیای جنگ شدند 

 پیامبر ابی بکر را جلو خواند پرچم را بدست او داد با گروهی از مسلمانان و مهاجران سپس او از میدان نبرد فرار کرد چون روز دیگر شد پرچم را بدست عمر داد اندکی با آن پرچم حرکت کرد بعد رو بفرار نهاد.

سپس پیامبر فرمود:علی را بیاورید بعرض رساندند که چشم او درد میکند فرمود پرچم را بدست کسی بدهم که خدا و رسولش را دوست دارد خدا و رسول هم او را دوست دارند و روآورده ی به جنگ است و هیچگاه فرار نمیکند  

سپس علی آمد و پیامبر فرمود : چه ناراحتی داری عرضکرد درد چشم و درد سر سخت مرا ناراحت دارد فرمود بنشین و سر خویشرا روی زانوی من بگذار بعد از آب دهنش بر دو چشم و سرش مالید و در باره اش دعا کرد، چشمانش باز شد و درد سرش آرام گردید بعد پرچم را بدست علی داد و فرمود برو که جبرئیل با تو است و پیروزی در برابر تو باشد 

 علی علیه السلام رفت تا به حصار خیبر رسید از آنسوی مرحب از میان حصار بیرون آمد در حالتیکه دو زره بر تن و دو خود بر سر داشت سنگی را هم سوراخ کرده بر سر نهاده سرانجام بین علی و مرحب دو ضربت رد و بدل شد ناگاه علی ضربتی بر سرش نواخت آنسنگ و خودی که بر سر داشت شق شد و شمشیر بدندانهای او رسید و سپس روی زمین افتاد و همراهانش  روی بفرار نهاده بقلعه اندر شدند  و در قلعه را بستند گروهی فراوان با آنان جنگیدند ولی نیروی اینکه در را باز کنند نداشتند.

امیرالمؤمنین آمد در خیبر را از ریشه کند و روی دست گرفت و پلی بالای خندق قرار داد تا مسلمانان از فراز آن عبور کردند و گذشتند و پیروز شدند غنیمت ها بدست آوردند چون برگشتند علی در را با دست راستش هفتاد ذرع دور انداخت در صورتیکه آندر را بیست نفر میبستند هفتاد نفر  از مسلمانان آن در را حرکت میدادند  

علی علیه السلام فرمود : بخدا سوگند در خیبر را به قدرت و نیروی جسمی خودم نکندم بلکه بقدرت الهی بود. 

ارشادالقلوب جلد دوم صفحه 77-76


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

زیر درختان فندق